دو مرد ، تحت شرایط سخت، درگیر با تبعیض طبقاتی و نژادی ، یکی در کمبود امکانات مادی اما آشنا با عشق بی ریا و خانواده، دیگری برخوردار از زندگی مرفه و نشسته بر تخت پادشاهی خود. تلاش و پشتکارش اورا از پایین به بالا کشیده، اما دور از مردم تبار خود، در قالبی متمایز که برای خود ساخته است.
.
دو مرد، با تفاوتهای زیاد، حالا همسفر و مجبور به تحمل یکدیگر
.
زنها ظاهراحضور کمرنگی دارند اما در بستر قصه وجود دارند و همیشه درباره آنها میشنویم و مهم هستند. بنابراین فیلم از این بابت ضعفی ندارد
.
مناظر جادهای، دل را با خود میبرد و میل سفر را در بیننده ایجاد میکند.
هردو مرد مصمم هستندو خط مشی محکم خود را دارند، اما به مرور مجبور به انعطاف
.
مرد سیاه صبور و پر تحمل است ولی از مردم خود دوری میجوید
مرد سفید یک مرد معمولی اما پُر تکاپو
.
این دو با نفوذی مخفی تاثیر زیادی بر یکدیگر دارند طوری که مکمل هم میشوند
ضعف یکدیگر را سامان می بخشند و نکات مثبت هم را برجسته می کنند.
.
کارگردانی عالیست، پیتر فارلی برکار مسلط است.
فیلمنامه مثل یک چادر بزرگ سایه محکمی بر فیلم افکنده و شخصیت پردازی ها بسیار دقیق است.
.
بازیها بینظیر است، ویگو مورتنسن این شاهزاده سوار بر اسب ارباب حلقه ها ، حالا چهره ای دیگر از خود نشان میدهد، چهره ای که ما را میخکوب میکند و البته که به شدت مستحق جایزه اسکار بود
ماهرشالاعلی هم، بازی عالی و کاملی دارد
هردو بازیگر میدانند چه باید انجام دهند و بخوبی انجام می هند.
.
سکانس رستوران سیاه پوست ها و اتفاقاتش بسیار جذاب است ، آقای دکتر» به اوج میرسد ، نقاب می اندازد و به جریان زندگی ملحق می شود.
.
و اما تونی لیپ» در سکانس میز شام کریسمس است که پوست می اندازد.
دو انسان خوب که خوبتر میشوند و برای تکامل آغوش می گشایند.
کتاب سبز مستحق تحسین است و من دوستش دارم.
.
مهتاب علیخانی
موسیقی این فیلم قطعا محکم ترین بخش آن است
پرواز روح، با ملودی و تنظیم النی کاریندرو» آهنگساز یونانی
فیلم حرفهای زیادی برای گفتن دارد و اگر مثبت نگاه کنیم هدف خوبی از گفتن این حرفها دارد.
بیان چند موضوع مهم که هنوز در ایران دنباله دارد، اما بیشتر مواقع مطرح کردن چند حرف باعث کمرنگ شدن پرداخت یک فیلم میشود
از لحاظ شخصیت پردازی، سنگ تمام گذاشته ، همه را میفهمی ، همه همانی هستند که دیدهایم و وجوددارند
پرداخت مسایل مربوط به جنگ هم سیر مشخص خود را دارد
اما چند نکته ای هست که نشان بی دقتی کارگردان است
مثل لوله کشی گاز ، سبزه فروشی سر گذر و چند مورد دیگر
جاهایی از قصه کمرنگ میشود مثل چایی بدون رنگ، که بیننده تمنای مایه بیشتری دارد، یعنی توقع تماشاگر از فیلم بیشتر از اینهاست و نمیتواند سرسری بپذیرد
وجود کاراکترهای اضافه باعث پایین آمدن سطح فیلم شده مثل معلم ورزش (بهادر مالکی) که رسماً هیچ نقشی جز پراندن تکه های بیمزه ندارد و ناظم دوم (حبیب رضایی) که اساسا در فیلم هیچ استفاده ای ندارد
جلوه های میدانی فیلم بدنیست ، جز در صحنه انفجار بمب در خیابان که بسیار ضعیف کار شده
صحنه دیالوگ دونفره ایرج و میترا پرداخت بیشتری میخواست ، میشد خیلی بهتر از این دربیایدو ضعف بازی از سمت پیمان معادی بود
نقش سیامک انصاری و سیامک صفری و بازیهایشان هردو پخته و عالی است
بازیها و نورپردازی خوب است ، سکانس موشک بازی را خیلی دوست دارم
اشک بارهادر چشمان ما حلقه زد و بارها خندیدیم
_ بمب یهو میخوره تو سرمون، شما میرید بهشت ما میریم جهنم»
چه جهنم ها که ندیدیم ، چه رنجها که نکشیدیم در طول هشت سال حمله همه دنیا به ما
و افسوس از کسانی که وحشیانه کشته شدند و دیگر برنگشتند ولی داغشان هنوز تازه است
بمب گاهی عشق می آورد
آری در جنگ هم میشود عاشق شد و عاشق ماند و کیک و شیرکاکائو خورد
مهتاب علیخانی
موسیقی این فیلم قطعا محکم ترین بخش آن است
پرواز روح، با ملودی و تنظیم النی کاریندرو» آهنگساز یونانی
فیلم حرفهای زیادی برای گفتن دارد و اگر مثبت نگاه کنیم هدف خوبی از گفتن این حرفها دارد.
بیان چند موضوع مهم که هنوز در ایران دنباله دارد، اما بیشتر مواقع مطرح کردن چند حرف باعث کمرنگ شدن پرداخت یک فیلم میشود
از لحاظ شخصیت پردازی، سنگ تمام گذاشته ، همه را میفهمی ، همه همانی هستند که دیدهایم و وجوددارند
پرداخت مسایل مربوط به جنگ هم سیر مشخص خود را دارد
اما چند نکته ای هست که نشان بی دقتی کارگردان است
مثل لوله کشی گاز ، سبزه فروشی سر گذر و چند مورد دیگر
جاهایی از قصه کمرنگ میشود مثل چایی بدون رنگ، که بیننده تمنای مایه بیشتری دارد، یعنی توقع تماشاگر از فیلم بیشتر از اینهاست و نمیتواند سرسری بپذیرد
وجود کاراکترهای اضافه باعث پایین آمدن سطح فیلم شده مثل معلم ورزش (بهادر مالکی) که رسماً هیچ نقشی جز پراندن تکه های بیمزه ندارد و ناظم دوم (حبیب رضایی) که اساسا در فیلم هیچ استفاده ای ندارد
جلوه های میدانی فیلم بدنیست ، جز در صحنه انفجار بمب در خیابان که بسیار ضعیف کار شده
صحنه دیالوگ دونفره ایرج و میترا پرداخت بیشتری میخواست ، میشد خیلی بهتر از این دربیایدو ضعف بازی از سمت پیمان معادی بود
نقش سیامک انصاری و سیامک صفری و بازیهایشان هردو پخته و عالی است
بازیها و نورپردازی خوب است ، سکانس موشک بازی را خیلی دوست دارم
اشک بارهادر چشمان ما حلقه زد و بارها خندیدیم
_ بمب یهو میخوره تو سرمون، شما میرید بهشت ما میریم جهنم»
چه جهنم ها که ندیدیم ، چه رنجها که نکشیدیم در طول هشت سال حمله همه دنیا به ما
و افسوس از کسانی که وحشیانه کشته شدند و دیگر برنگشتند ولی داغشان هنوز تازه است
بمب گاهی عشق می آورد
آری در جنگ هم میشود عاشق شد و عاشق ماند و کیک و شیرکاکائو خورد
مهتاب علیخانی
درباره این سایت